والدین در دشوارترین مدرسه ی دنیا تدریس می کنند- مدرسه ی آدم سازی. شما تخته سیاه کلاس، مدیر، آموزگار و سرایدار مدرسه اید... از شما انتظار می رود که خبرگان همه موضوع های مربوط به زندگی باشید... برای آموزشِ شغل شما، مدارس معدودی وجود دارد و درمورد برنامه ی آموزشی نیز توافق عامی دیده نمی شود. درنتیجه مجبور هستید خود آن را تهیه کنید. مدرسه ی شما فاقدِ تعطیلات، مرخصی، اتحادیه، ترفیع سالیانه و یا افزایش حقوق است. شما برای هر فرزندتان حداقل 24 ساعت در روز، 365 روز در سال و حداقل به مدت 18 سال مشغول خدمت یا آماده ی خدمت هستید. بجز این، شما در اداره ای تلاش می کنید که صرف نظر از موضوع، دو رهبر یا رئیس دارد. در چنین بافتی، شما به آدم سازی اشتغال دارید. من این کار را به عنوان دشوارترین، پیچیده ترین و ترس آورترین کارِ دنیا تلقی می کنم.
Virginia Satir*

پروفسور گرین در سن 84 سالگی در 22 ژانویه 2012 در پاریس در
گذشت. از او 30 کتاب و مقاله های متعددی در زمینه نظریه و کاربست آن در روانکاوی و
نقد روانکاوانه فرهنگ و ادبیات به جا مانده است که بسیاری از آنها داری ترجمه
انگلیسی است. متن پی دی اف این مقاله را که توسط گروه پی اس ایران تهیه شده است در ادمه مطلب بیابید.

این اندیشمند، در پانزدهم اپریل 1920 در بوداپست مجارستان به دنیا آمد، در 1938 به امریکا مهاجرت کرد و در همان جا در هشتم سپتامبر 2012 در سن نود و دو سالگی درگذشت. او عمر خود را به عنوان یک استاد دانشگاه ایالتی نیویورک صرف انتقاد از پایه های اخلاقی و علمی روانپزشکی معاصر و نظام بهداشتی ـ درمانی جامعه کرد.
کتاب افسانه بیماری روانی در 1960 و تولید دیوانه 1970 ساس به ساختار روانپزشکی و روانشناسی معاصر انتقادهای جدی وارد کرد. به عنوان نمونه او در افسانه بیماری روانی بر این باور است که بیماری روانی و طبقه بندی های تشخیصی روانپزشکی بیشتر از انکه راه گشا باشند خود مشکل زا هستند. او روان را مقوله ای غیر جسمانی می دانست و اختلال در آنرا پیامد گرفتاری ها و مشکلات زندگی می دید. او شیوه برخورد روانپزشکی با این مشکل ها را نه تنها درمانبخش نمی دانست بلکه مشکل آفرین قلمداد می کرد .

نامه انيشتين به فرويد:
آقاي فرويد عزيز آيا در مقابل فاجعه شوم جنگ راه نجاتي براي بشريت وجود دارد؟ چرا بايد انسانها اين طور بي رحمانه همديگر را بكشند؟ چرا تمام كوششها براي يك صلح پايدار به شكست منجر شده است؟
چرا انسانها اين قدر خون خوار وبي رحم هستند؟ چرا مردم اجازه مي دهند ديكتاتورهاي جاني وديوانه از احساسات آنان سو استفاده كنند وآنان را تا مرز جنون وكشتن همسايگان خود به كار ببرند؟
آيا هدايت رشد روان انسان در جهتي كه توان مقابله با جنون نفرت ونابودي را داشته باشد امكان پذير است؟

گاهی خواهر یا برادر می خواهد که برادر یا خواهر نوزاد خود را در آغوش بگیرد در چنین مواردی یک مادر عاقل به هیچ وجه نباید بار مسوولیت را بر گردن فرزند خود بیندازد، بلکه خودش نیز در آن نزدیکی می ماند که اگر لازم شد کودک خود را به آغوش امنش بازگرداند. به طور حتم یک مادر دانا فرض را بر این نمی گذارد که جای بچه اش در آغوش دختر یا پسرش امن تر است. من مراجعانی را می شناسم که خاطره آغوش برادر یا خواهر کوچکترشان مانند احساسی ناجور و کابوسی ناامن سراسر عمرشان دست از سرشان برنداشته است. در این کابوس ها هر لحظه ممکن است که کودک از بغل خواهر یا برادرش بیفتد اینگونه است که کودک ترسان همشیر خود را بیشتر در بغل می فشارد تا سقوط نکند{کاری که چشم می کند ابرو نمی کند}
دی دبلیو وینی کات روانکاو شهیر بریتانیایی


مطلبی در مورد دکتر سعید شاملو که توسط یکی از کاربران به نام وحید برای ما فرستاده شده است و گویا در سایت انجمن روانشناسی ایران به نشانی http://iranpa.org/Portal/Default.aspx?tabid=418 نیز موجود است با سپاس از وحید عزیز.
دكتر سعید شاملو، بنیانگذار روانشناسی بالینی ایران، در سال ۱۳۰۸ در ملایر چشم به جهان گشود. پس از طیّ دوران دبستان و دبیرستان برای ادامة تحصیل به کشور امریکا رفت. در آنجا در دانشگاه جورج واشنگتن، دانشگاه ایالتی واشنگتن و دانشگاه ایلینویز به دریافت درجات کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری در روانشناسی بالینی و فوقدکتری در رواندرمانی نایل آمد. سپس در امریکا دو سال با سمت استادیاری به تدریس پرداخت و نیز در بخش روانپزشکی بیمارستان ایلینویز بهعنوان روانشناس بالینی بخش، به فعالیت پرداخت.
پس از بازگشت به ایران، از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ در دانشکدة پزشکی شهید بهشتی (دانشگاه ملّی ایران) به تدریس و تحقیق و فعالیت بالینی پرداخت. از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۷۳ در دانشگاه تهران، سپس دانشگاه علوم پزشکی تهران با سمتهای استادیاری، دانشیاری و استادی به تدریس و تحقیق و ارائه خدمات بالینی اشتغال داشت. در سال ۱۳۷۳، گروه روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی را تأسیس کرد و از آن سال استادی و مدیریت همان گروه را بر عهده داشت.

اندیشه های نیچه در قالب گزین گویه هایی ارائه شده است که همین سبک ارائه هم روشنگر و هم ابهام آفرین بوده است. بی تردید پیامبر دانستن نیچه سخنی ضد نیچه ای است هر چند او در اواخر عمر بین شطح(به همان تعبیر ابن عربی یعنی سخنی ناموزون که به گوش سنگین آید) و هذیان تبدیل به مسیح شدن آونگ وار در نوسان بود. با این وجود اهمیت او نه از حیث خنک شدن دل منور فکران محجور بلکه از این بابت که او یک آغاز گر است و به قول خودش لشکر کشی بدون دود و باروت به کشور اخلاق به معنای لوس مسیحی اش می کند و از این منظر که او پایه های جهان بینی و فلسفه موجود در زمان خود را به لرزه در آورد و از همه مهمتر او مفهوم ناخودآگاهی را به روشنی مطرح کرد. اهمیت دیگر او به نظر ما مشارکتی بود که در رواندرمانی تحلیلی از نوع روابط با آبجکت انجام داد. اینکه سلف دارای مکانیت نیست و در واقع ما با یک سلف زمانمند مواجهیم از نظرهای پیشگام نیچه است. در ادامه خلاصه ای از کتاب فریدریش نیچه و گزین گویه هایش ترجمه پریسا رضایی و رضا نجفی نشر: مروارید آمده است مطالعه این کتاب را به تمامی کاربران توصیه می کنیم. از خانم ها حیدری و فرجی که در خلاصه سازی و تایپ این گزیده مشارکت کرده اند سپاسگزاری می کنیم.